عضو جدید در راه است

سلام 

پسرم یکی از چالش های اساسی ما با شما که تقریبا از یکسال پیش شروع شده بود درخواست خواهر یا برادر از سمت شما بود ، که با جدییت تمام مطرح میشد و کار به گریه و اشک ریختن می کشید، حتی کار به جایی رسیده بود که پایان  هر مهمانی یه نطق جانانه 😂😂😂از نداشتن خواهر و برادر و تنها بودنت میکردی و در پایان استدلال می کردی که چون من تنها هستم خونه نمیام و میخام پیش بچه ها باشم 

به لطف خدا مهربون مامان در روزهایی که شما پیش دبستانی را تجربه میکردی مامان هم هم شرایط جدیدی را داشت که شما از اون خبر نداشتی با بابایی تصمیم گرفته بودیم تا اونجایی که بشه این خبر را دیرتر بهت بدیم چون میدونستم از لحظه ایی که خبر دار بشی منتظر اومدن عضو جدید هستی اما شما خیلی خیلی باهوش تر از اونی بودی که فکرش را میکردم و البته شما خودت بو برده بودی و چون فهمیده بودی ما فعلا قصد گفتن بهت را نداریم به ما چیزی نگفتی با اینکه اصلا تغییری در شرایط من ایجاد نشده بود گاهی می اومدی بی بهانه شکم من را بوس میکردی یه بار خیلی بامزه  از روی سادگی گفتی مامان شکمت بوی بچه میده 🤗😊😂😉 یا وقتی من با تلفن حرف می زدم اومدی گفتی حس میکنم یه خبری هست 🤔 به هر حال ما این خبر را به صورت رسمی به شما در تاریخ دادیم و از اون موقعه بود که دیگه مرتب می اومدی منو میبوسیدی و خیلی بامزه می گفتی " دورت بگردم مامان " 

پسرم بی شک شما یکی از با احساس ترین داداش های دنیا هستی از لحظه ایی که فهمیدی داری داداش میشی دل تو دلت نبود هر روز کلی قربون صدقه من و نی نی میرفتی ما در دی ماه  متوجه شدیم که نی نی در راه یه گل پسره مثل خودت