محمد متينمحمد متين، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
محمد مبینمحمد مبین، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

رد پای زندگی پسرم

محمد متین در محرم

سلام مامانی شما امسال اولین سالی بود که در مراسم روضه امام حسین شرکت میکردی (سال پیش با مامان بودی ) اولین باری که زیر خیمه امام حسین نشستی و تو هم برای غربت آقا اشک ریختی خدا را شکر که تونستی در فضای معنوی نفس بکشی خدا را شکر عزیزکم آرزویم این است گریه کن واقعی آقا بشی اولین شبی که مراسم رفتیم مصادف بود با سومین شب ماه محرم و روضه حضرت رقیه (س) اولین روز جمعه 92/8/24  به نام نامی حضرت علی اصغر (ع)ثبته لباس سقایی که دایی رضا با کلی ذوق از مشهد خریده بود و متبرک ضریح امام رضا بود  پوشیدی و با مامانی به مراسم شیرخوارگان حسینی رفتیم چه مراسمی چه فضایی خیلی سنگین بود خیلی جانکاه بنظرم اصلا نیاز به روضه خو...
3 آذر 1392

هیجان حرکت

سلام شب پنجشنبه 92/8/9  معمول هر شب دقایقی در روروئک مشغول بازی بودی که  کشف جدیدی کردی و متوجه شدی که با تکون دادن پاها میتونی حرکت بکنی بخصوص وقتی روی سرامیک های گذاشتیم هیجان زده و بی هدف شروع به چرخیدن کردی الهی مادر به فدا کلی هیجان زده شده بودی بخصوص وقتی مامانی بلند بلند تشویقت میکرد و بابایی فیلم میگرفت مامانی مبارکه مبارک ...
3 آذر 1392

پسرم پنج ماهگیت مبارک

پسرم پنج ماهگیت مبارک شکر خدا که یکماه دیگه به خوبی خوشی گذشت و شما کلی کارهای جدید یاد گرفتی کلی برای خودت دلبری کردی با گذشت یکماه از فصل پاییز کم کم شروع به پوشیدن لباس های گرم کردی   صورتت به گردی دگمه لباست عمه میگفت این خودش یه دگمه اس باید ببریمش خرازی بفروشیمش مامانی که سر کار میرفت خونه آشناها رفتی برای دقایقی توی روروئک بازی میکردی با سه انگشت تعجب میکردی   به مامانی در کارهای خونه کمک میکردی( ریختن کردن اشغال لوبیا سبز روی فرش) گاهی وقتا که ازت غافل میشدیم با صحنه های جالبی روبرو میشدیم اون برگه که در دستان شما ریز ری...
8 آبان 1392

ني ني متين چهار ماهه

با رسيدن 8 مهر گل پسر ما چهار ماه تمام شد ماماني از اول مهر به صورت پاره وقت كارش را شروع كرد و در ساعاتي كه شركت بود شما پيش عزيز يا خاله جون بودي  روز هشتم سركار بودم نشد بريم واكسن چهار ماهگيت را بزنيم به همين خاطر صبح روز دهم با هم رفتيم و شما واكسن چهار ماهگي  را نوش جان نموديد اي من به فدا كه مثل واكسن دو ماهگي كاملا صبور و آقا وار رفتار كردي تعدادي از عكس هاي چهار ماهگي ...
8 آبان 1392

در محضر آیت الله ناصری

سلام بعد از يكي دو بار رفت و آمد روز يكشنبه  16/4/92 تونستيم به محضر آيت الله ناصري  برسیم ايشون محمد متين را بغل كردن و براش دعا خوندن و زحمت كشيدن بهش ديدني پول دادن (برات نگهش ميداريم تا بركتت زندگيت باشه) ان شاالله  طول عمرشون زياد باشه ...
8 آبان 1392

پایان مهر

  سلام روزهای آخر مهر ماه (26 تا 30 مهر)به مسافرت به جزیره زیبای کیش گذشت  که اولین تجربه مسافرت هوایی گل پسری هم می شد سفر خیلی خوبی بود و خوش گذشت در واقع این سفر پیشنهاد آقای پدر بود که همینجا ازش تشکر میکنیم هتل در جای خیلی خوبی بود هم به مراکز تجاری و بازار نزدیک بود و هم به اسکله و دقیقا روبروی تالار شهر کیش بود (که به مناسب ایام عیدقربان تا عید غدیر هر شب برنامه های خوبی داشتن مجری های معروف کشور و خواننده ها و بازیگران و... )همه اینها باعث شد که ما نهایت استفاده را از وقتمون بکنیم روز اول آقاجون زحمت کشیدن و ما را به فرودگاه رسوندن ظهر روز 26 ام به جزیره رسیدیم بعد از صرف ناهار و استراحت قدم زنان به سمت ...
4 آبان 1392