دومین پاییز
پسرگلم اومدم بنویسم که خیلی خیلی خوردنی شدی کلی کلمه جدید یادگرفتی : بابا، خاله ، به به ، آبو ، اده (همون بده خودمون ) ، در در ، ... برامون شیرین زبونی میکنی
یادگرفتی سلام میدی خیلی بانمک سلااااااام را کشیده ادا میکنی گاهی وقتا حتی وقتی میری اتاق دیگه میایی بازم سلام میدی از سرکار که برمیگردم قند توی دلم آب میشه برای سلام کردنت مامانی قربون پسر با ادبم بشم
جدیدا یاد گرفتی وقتی چیزی را که دوست داری بهت میدیم زیر لب میگی "دست " اوایل متوجه نمیشدیم حالا فهمیدم منظورت همون "دست دردنکنه " است که به صورت کاملا خود جوش یادگرفتی الهی مامان قربون اون تشکر کردنت بشه
پسرکم چهارم شهریور ماه بود که متوجه شدیم سجاده باز کردی و دراز میکشی و به سجده میری و لبت را روی مهر میذاری و زیر لب "پیس پیس " میکنی اونجا بود که فهمیدیم نماز خون هم شدی البته اگه من و بابا مشغول نماز خوندن باشیم عاشق اینی که ما به سجده بریم و شما سوار کولمون بشی قربونت برم که دلیل شادیهات اینقدر ساده است
امان از زمانی که برای خوردن آب بصورت مستقل رفتی سراغ آب سرد کن یخچال و یادگرفتی که چه جوری باید آب برداری بعدم دیگه شیطنتت گل کرد و مرتب آب سرد کن را زدی کف آشپزخونه شد پر آب مثل ماهی روش لیز میخوردی
حتما موقع غذا خوردن باید قاشق دست خودت باشه و به سبک خودت غذا بخوری
تلفن و یا گوشی بابا را دست میگیری و راه میری و الو الو سلام میکنی گاهی صدات را بالا میبری یا آروم صداهای جدید درمیاری
عاشق آهنگ کارتون پلنگ صورتی هستی وقتی صدای آهنگش میاد خودتم میگی "دردردر درییییی" و می خندی کلابه موسیقی علاقه داری باشنیدن موسیقی سنتی سرت را تکون میدی صداهای بانمکی درمیاری
چندشب پیش بابایی بهت گفت "برو مامان را بوس کن " ( حسابی شیطونی کرده مامانی کلافه شده بود ) بدو بدو اومدی لبت را گذاشتی روی صورتم همه خستگیام تموم شد و حال اومدم مامانی
پسرم تابستون به خوبی خوشی گذشت کلی با هم گشت گذار رفتیم و حسابی لذت بردی ، چند باری محل سربازی دایی جون یاسر (دایی پلیس ) رفتی کلی خوشحالش کردی همکاراش اومدن تحویلت گرفتن
سومین سالگرد ازدواج مامان و بابا هم گذشت (بیست و دوم شهریور ماه )
پاییز 93 هم از راه رسید امیدوارم دومین پائیز زندگیت پر از روزهای طلایی باشه و مامانی بیاد از روزهای قشنگ کودکیت بنویسه ... الهی